تو عاشق نبودی به قلم سمیه هرمزی
پارت شصت :
کنجکاو می پرسم:عجوزه کیه؟
دم گوشم نجوا می کنه:سرور.
ناباور می گم:مگه اینجاست؟
-پس می دونستی.
سر تکون می دم و در حالیکه با هم از دانشکده خارج می شیم جریان رو براش تعریف می کنم.سامان حتی از من عصبانی تره
-زنکهی احمق.خیلی حواست بهش باشه داوود.این دیگه شوهرشم سه ماهه مرده شک نکن بخاطر تو اینجاست.
-شک ندارم مطمئنم.
با خنده به شونهام میزنه
-یعنی برای اولین بار از
ساناز
00❤️❤️❤️❤️