پارت شصت :

کنجکاو می پرسم:عجوزه کیه؟
دم گوشم نجوا می کنه:سرور.
ناباور می گم:مگه اینجاست؟
-پس می دونستی.
سر تکون می دم و در حالیکه با هم از دانشکده خارج می شیم جریان رو براش تعریف می کنم.سامان حتی از من عصبانی تره
-زنکه‌ی احمق.خیلی حواست بهش باشه داوود.این دیگه شوهرشم سه ماهه مرده شک نکن بخاطر تو اینجاست.
-شک ندارم مطمئنم.
با خنده به شونه‌ام می‌زنه
-یعنی برای اولین بار از

مطالعه‌ی این پارت کمتر از ۱۰ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۱۲۱ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • ساناز

    00

    ❤️❤️❤️❤️

    ۴ ماه پیش
  • سمیه هرمزی | نویسنده رمان

    ❤️

    ۴ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.